فلاسفه اصل عليت را قانوني کلي و عقلي ميدانند؛ ولي فيزيکدانان، به ويژه در حوزة کوانتوم، آن را طرد كرده و به مقابله با فلاسفه پرداختهاند.
اصل عليت در فلسفة اسلامي يک ضرورت عقلي است؛ زيرا هر پديده اي، هم در حدوث و هم در بقا، نيازمند علت است. بنابراين عقل پيش از حس آن را مي يابد و داده هاي حسي را بر اساس آن تبيين ميكند. اما گروهي از فيزيک دانان، متأثر از نتايج برخي آزمايشها تجربي در حوزة ميکروفيزيک و کوانتوم، به مخالفت جدي با اين اصل پرداختند، تا جايي که مکتبي را با عنوان مکتب کپنهاكي شکل دادند که يکي از اصول آن «عدم قطعيت» بود؛ ولي ديري نپاييد که برخي ديگر از فيزيکدانان فيلسوفمشرب، مثل آلبرت انيشتين، با آنها مخالفت كرده، مکتب ضد کپنهاکي را شکل دادند و به اصل عليت قائل شدند.
با بررسي مکتب صدرايي مي يابيم که عالم حقيقتي يکپارچه، و ظهور تمام اسما و صفات حق است و هيچ مرتبه و ذره اي در آن فروگذار نشده است. انديشة بلند صدرا در مسائلي مانند حرکت جوهري و تجدد امثال جاي پرداختن دارد و اميد است نسل جديد فيزيکدانان متأثر از اين انديشههاي الهي و قرآني گام¬هاي بلندتري در فهم پديده هاي حقيقي عالم بردارند و جهش عظيمي در توليد علم پديد آيد.
|