وحدت وجود عارف يك تركيب اضافي است كه در آن مضاف (وحدت) عين مضاف اليه (وجود) است، نه امرزاید بر آن. و چون وجود مورد نظر يك وجود شخصي و منحصر (ذات واجب الوجود بالذات) است، وحدت مورد نظر عين ذات است. از دو روش ميتوان اثبات كرد ابنعربي معتقد به وحدت وجود است. اول، تصريحات و تمثيلات ابنعربي؛ دوم، تصريحات مخالفان او. از لوازم و فروعات وحدت وجود اين است كه يك وجود كل هستي را پر كرده و مصداق بالذات وجود است. از این رو، مخلوقات مصداق بالذات وجود نیستند. همچنين حق به نحو احاطي از خلق، متمايز است و نيز اتحاد ذات حق با مخلوقات و يا حلول حق تعالي در مخلوقات نفي ميشود؛ زیرا حلول و اتحاد در جایي مطرح است كه دو وجود باشد. این در حالی است كه بر اساس مبناي عرفاني در كل هستي فقط يك وجود است و مابقي شئون او هستند. البته اين به معناي نفي كثرات، نيست بلكه همه كثرات، واقعيت خود را به نحو تقييدي و نه تعليلي، از متن وجود حق ميگيرند و با وجود حق تحقق مييابند. هچنين بايد توجه داشت چون ذات حق نميتواند با اشيا، نسبت ايجاد برقرار كند، بايد به تعين اول و تعين ثاني تنزل يابد تا اشيا ايجاد شود. به اين شكل كه اسماء و صفات در مقام ذات، مانند اسماء و صفات در تعين اول مندمجاند، اما در مقام ذات قابليت ايجاد وجود ندارد، ولي در تعين اول با اينكه ايجاد صورت نميگيرد، ولي قابليت ايجاد وجود دارد. همين قابليت ايجاد در تعين اول، زمينه كثرت علمي تفصيلي در تعين ثاني را به وجود ميآورد. و اين كثرات علمي، اسماء و صفات در تعين ثاني منشأ كثرات خلقي ميشوند
|