نظرات فلاسفه را در مسئله حقیقت علم حصولی میتوان به دو قسم تقسیم کرد: عده ای حقیقت علم حصولی را حضور ماهیتِ معلومِ خارجی، در اذهان میدانند، درنتیجه علم حصولی مختص به ماهیات میشود. ایشان با همین نگاه مسئلهی مطابقت علم با معلوم را نیز حل میکنند. در مقابل حکماء دیگر یعنی قدما علم حصولی را مثال و شبحی از معلوم خارجی میدانند.آنچه باعث به وجود آمدن این مباحث شد مسئلهی نحوهی حکایت علم از معلوم بوده است. طبق دیدگاه دوم، علم به ماهیت ذهنی علم به ماهیت خارجی میتواند باشد. ولی قول به شبح، حکایت از محکی را برای علم، ذاتی میداند و نیازی به ارتباط و نوعی اتحاد واقعی میان علم و معلوم نمیبیند.
همینجا بحث ارتباط علم با عالم نیز مطرح میشود. در اینجا نیز عمدتا دو دیدگاه وجود دارد: عده ای قائل به اتحاد وجودی علم و عالم هستند، در مقابل عمدتا قدما رابطه ای انضمامی میان علم و عالم تصویر میکردند.
در این نوشتار ادلهی قائلین به اقوال مذکور طرح و بررسی و در نهایت از دیدگاه قائلین به شبح بودن علم و اتحاد علم و عالم دفاع شده است. بر اساس این دیدگاه علم حصولی همان وجود عالم است که حاکی از معلوم میباشد.
|